"
مطالعه کتاب
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

اكتفا به بيان احكام آنها شد و قبل از شروع در مناسك، كه مشتمل است بر دو باب و چند فصل و مسائلى چند، بعض مسائل و شرائط وجوب حجة الاسلام و بعض مسائل نيابت و وصيت به حج و چند مساله ديگر بيان مىشود:

[1]

م - حجة الاسلام كه حج واجب بر شخص مستطيع است، بيش از يك مرتبه در تمام عمر واجب نيست.

[2]

م - وجوب حج، بر شخص مستطيع فورى است، يعنى واجب است در سال اول استطاعت به جا آورد وتأخير آن جايز نيست و در صورت تأخير، واجب است در سال بعد انجام دهد و هم چنين...

[3]

م - اگر درك حج، بعد از حصول استطاعت، متوقف بر مقدماتى مثل سفر و تهيهي اسباب آن باشد، تحصيل آن واجب است به طورى كه در همان سال به حج برسد و در صورتى كه شخص كوتاهى كند و به حج در آن سال نرسد، حج بر او مستقر مىشود كه بايد در هر صورت بعدا به حج برود، هر چند استطاعت از بين برود.

عقل و بلوغ

اشاره

اوّل و دوم - بلوغ و عقل. پس بر كودك و ديوانه حج واجب نيست.

[4]

م - اگر غير بالغ حج به جا آورد صحيح است، هر چند از حجة الاسلام كفايت نمىكند.

[5]

م - اگر كودك مميز براى حج محرم شود و در وقت درك مشعر الحرام بالغ باشد كفايت از حجة الاسلام مىكند و هم چنين اگر مجنون قبل از درك مشعر عاقل شود.

[6]

م - كسى كه گمان مىكرد بالغ نشده و قصد حج استحبابى كرد و بعد معلوم شد بالغ بوده حج او كفايت از حجة الاسلام مىكند با اين فرض كه جميع شرايط ديگر نيز وجود داشته باشد.

[7]

م - از براى بچهي مميز، مستحب است حج رفتن، و صحيح است حج او مگر آنكه ولّى او را منع كند، لكن بعد از بالغ شدن، اگر استطاعت داشت بايد حج برود و حج زمان كودكى كافى نيست.

[8]

م - مستحب است ولّى طفلِ غيرِ مميز او را محرم كند و لباس احرام به او بپوشاند، و نيت كند كه اين طفل را براى حج محرم مىكنم يا اين طفل را معتمر مىكنم به عمره تمتع، و اگر مىشود، تلبيه را به او تلقين كند، والا خودش بعوض او بگويد.

[9]

م - مراد از ولّى در اين ;جا همان ولّى شرعى است و مادر هم در اين مورد ملحق به ولّى شرعى است.

[10]

م - بعد از آن كه طفل محرم شد يا او را محرم كردند بايد ولّى، او را از محرّمات احرام باز دارد، و اگر مميز نيست خود ولّى او را از محرمات حفظ كند.

[11]

م - بعد از اين كه طفل محرم شد، اگر محرمات احرام را بجا آورد يا ولّى، او را از آنها باز نداشت كفاره بر ولى طفل است نه بر مال طفل بنابر اقوى در صيد و ظاهرا در غير صيد نه بر ولىّ واجب است و نه در مال طفل، و پول قربانى و كفارهي صيد بر ولىّ واجب است.

[12]

م - گوسفند قربانى براى حج، بر عهده ولّى طفل است.

[13]

م - تمام اعمال حج و عمره را بايد ولّى، طفل را وادار كند كه به جا آورد و اگر نمىتواند، ولّى او به نيابت طفل به جا آورد.

[14]

م - اگر طفل نابالغ قبل از اين كه در ميقات محرم شود بالغ شد، حج او حجة الاسلام است، اگر از همانجا كه محرم مىشود مستطيع باشد.

اقسام حج

حج سه قسم است: 1- تمتع 2- قران 3- افراد .

1- تمتع، وظيفهي كسانى است كه چهل و هشت ميل كه شانزده فرسخ است از مكه دور باشند. و مراد از فرسخ، فرسخ شرعى است كه معادل 5/22 كيلو متر است.

قِران و اِفراد بر غير آنها واجب مىشود و اين تفصيل در حَجة الاسلام است.

استطاعت

اشارة

چهارم: استطاعت از جهت مال وصحت بدن و توانائى و باز بودن راه و آزادى آن و همچنين وسعت وقت و كفايت آن لازم است ولى جزء معناى استطاعت نيست.

[15]

م - استطاعت از جهت مال يعنى داشتن زاد و راحله كه توشه راه و مركب سوارى است اگر به آن نياز داشته باشد و چنانچه عين آنها را در اختيار ندارد كافى است چيزى مثل پول يا متاع ديگر داشته باشد كه ممكن است آن را صرف در تهيهي آنها نمايد، و شرط است كه مخارج برگشتن را نيز داشته باشد اگر قصد برگشتن به وطن داشته باشد يا جايى كه دور از وطن باشد و در غير اين دو صورت تا محلى كه مىخواهد برود. و امور ديگرى در استطاعت معتبر است كه در مسائل آينده بيان مىشود.

[16]

م - شرط است در وجوب حج، علاوه بر مصارف رفتن و برگشتن، اين كه ضروريات زندگى وآنچه را در معيشت به آن نياز دارد و مناسب شأن او است، داشته باشد، مثل خانهي مسكونى و اثاث خانه و وسيلهي سوارى و غير، آن در حدى كه مناسب با شأن او باشد، و چنانچه عين آنها را ندارد، پول يا چيزى كه بتواند آنها را تهيه كند، داشته باشد.

[17]

م - اگر ضروريات زندگى يا پول آنها را در حج صرف كند از حجة الاسلام كفايت نمىكند.

[18]

م - كسى كه نياز به ازدواج دارد و براى آن پول لازم دارد، در صورتى مستطيع مىشود كه علاوه بر مخارج حج، مصارف ازدواج را هم داشته باشد. و منظور از نياز اين نيست كه به خاطر ترك آن به عسر و حرج بيفتد بلكه همين اندازه كه ازدواج از شئون زندگى او بوده و در صدد آن باشد كفايت مىكند.

[19]

م - كسى كه از ديگرى طلب دارد، و بقيهي شرائط استطاعت را نيز دارا است، اگر وقت طلب او رسيده يا حالّ است و مىتواند بدون واقع شدن در حرج و مشقّت، آن را بگيرد واجب است مطالبه كند و بگيرد و به حج برود، مگر مديون نتواند بپردازد كه در اين صورت مطالبه جايز نيست واستطاعت حاصل نمىشود و هم چنين اگر وقت طلب او نرسيده و مديون بخواهد بپردازد لازم است طلبكار آن ;را بگيرد و مستطيع مىشود، ولى اگر مديون نمىخواهد بپردازد مطالبه واجب نيست، هر چند با مطالبه حاضر به پرداخت شود.

[20]

م - اگر غير مستطيع، مصارف حج را قرض كند و اداى آن آسان باشد، حج بر او واجب مىشود و كفايت از حجة الاسلام مىكند، لكن واجب نيست قرض كند.

[21]

م - كسى كه مخارج حج را دارد و بدهى نيز دارد، چنانچه بدهى او مدت دار باشد ومطمئن است كه در وقت اداى بدهى، تمكن از اداء آن را دارد، واجب است به حج برود، و همچنين در صورتى كه وقت اداء بدهى، رسيده لكن طلبكار راضى به تأخير اداء باشد و بدهكار مطمئن است كه در وقت مطالبه مىتواند بدهى را بدون حرج و مشقت اداء نمايد و در غير اين دو صورت حج واجب نيست.

[22]

م - كسى كه خمس يا زكات بدهكار است در صورتى مستطيع مىشود كه علاوه بر آنها مخارج حج را داشته باشد. ولى در هر حال تصرف در اموالى كه خمس يا زكات آنها را نداده جايز نيست.

[23]

م - كسى كه از جهت مالى مستطيع است و از جهت صحت بدن يا باز بودن راه مستطيع نيست مىتواند در مال تصرف كند وخود را از استطاعت مالى هم خارج كند ولى اگر از آن جهات هم استطاعت دارد و فقط وسائل رفتن را تهيه نكرده يا وقت حج نرسيده، نمىتواند خود را از استطاعت خارج كند و اگر كرد، حج بر او مستقر مىشود و بايد بهر نحو است به حج برود.

[24]

م - اگر در سالى كه استطاعت مالى دارد از جهت صحت بدن يا باز بودن راه استطاعت ندارد و در سالهاى ديگر از آن جهات استطاعت پيدا مىكند، مىتواند در مال تصرف كند وخود را از استطاعت خارج نمايد.

[25]

م - كسى كه استطاعت حج دارد بايد خرجهاى مقدماتى را، از قبيل خرج تذكره و ويزا و وديعه و آنچه مربوط به حج است بدهد، و اين خرجها موجب سقوط حج نمىشود، ولى اگر استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست.

[26]

م - اگر اجرت ماشين يا هواپيما زياد باشد يا زيادتر از حد معمولى باشد و همينطور قيمت اجناس در سال استطاعت زياد باشد يا زيادتر از حد متعارف باشد بايد حج برود، وجايز نيست تأخير از سال استطاعت مگر آن كه بقدرى زياد باشد كه موجب حرج و مشقت در زندگانى شود كه حرج و مشقت در اين ;جا نسبت به وضعيت هر كس جداگانه سنجيده مىشود.

[27]

م - شخص مستطيع اگر پول ندارد لكن ملكى كه مورد نياز يا در شأن او است دارد بايد بفروشد و به حج برود اگر چه به واسطهي مشترى نداشتن بكمتر از قيمت معمولى بفروشد مگر آن كه فروش به اين نحو موجب حرج ومشقت براى او شود يا مصداق اتلاف مال باشد و يا اجحاف به او محسوب گردد.

[28]

م - كسانى كه كتب يا هر مال ديگرى زياد دارند و محل احتياج آنها نيست و اگر زائد را بفروشند بقدر موءونهي حج مىشود و ساير شرايط را نيز دارا باشند واجب است به حج بروند، بلكه اگر از كتب موقوفه رفع احتياج مىشود وكتاب ملكى بقدر حج هست واجب است حج بروند به شرط آن كه كتابهاى موقوفه در معرض زوال نباشد.

[29]

م - اگر شك كند مالى كه دارد به اندازه استطاعت هست يا نه و تحقيق هم به سهولت ممكن باشد احتياط واجب آن است كه تحقيق كند، و فرقى نيست در وجوب تحقيق، ميان آن كه مقدار مال خود يا مقدار مخارج حج را نداند.

[30]

م - اگر نذر كند كه در روز عرفه كربلاى معلى يا يكى از مشاهد ديگر را زيارت كند، نذرش صحيح است، لكن اگر مستطيع بوده يا در اين سال مستطيع شد بايد حج برود، ونذر مانع از حج نمىشود، و اگر نرفت حج بر او مستقر مىشود، و بايد به نذر عمل كند، و اگر حج رفت تخلف نذر موجب كفاره نمىشود، ولى اگر حج نرفت و به نذر هم عمل نكرد كفاره نذر را بايد بدهد.

[31]

م - اگر رفتن حج موجب ترك واجب يا فعل حرامى مىشود بايد ملاحظه اهميت حج يا حرام و واجب را كرد، اگر حج اهميتش بيشتر است بايد برود، والا نبايد برود، لكن اگر رفت و حرامى به جا آورد يا واجبى را ترك كرد معصيت كار است ولى حج او صحيح است.

[32]

م - اگر با اعتقاد به اين كه مستطيع نيست، قصد حج استحبابى كند و بعد معلوم شود كه مستطيع بوده در صورتى كه حج او به قصد قربت بوده باشد مجزى است و كفايت از حجة الاسلام مىكند.

[33]

م - اگر شخص، زاد و راحله ندارد ولى به او گفته شد كه حج به جا آور و نفقه تو و عائله ;ات بر عهدهي من، با اطمينان به وفاء و عدم رجوع باذل، حج واجب مىشود و اين حج را بذلى مىگويند و در آن رجوع به كفايت كه از شرائط وجوب است شرط نيست، بلى اگر قبول بذل و رفتن به حج موجب اخلال در امور زندگى او شود واجب نيست.

[34]

م - اگر مالى كه براى حج كفايت مىكند را به او ببخشند براى اين كه حج به جا آورد، بايد قبول كند و حج به جا آورد مگر آنكه قبول آن موجب ذلت و مهانت او باشد. و همچنين اگر واهب بگويد مخيرى بين اين كه حج به جا آورى يا نه. ولى اگر اسم حج را نياورد و فقط مال را به او ببخشد قبول واجب نيست.

[35]

م - باذل مىتواند از بذلش بر گردد، ولى اگر در بين راه باشد بايد نفقهي برگشتن او را بدهد، و اگر بعد از احرام رجوع كند بايد نفقهي اتمام حج را نيز بپردازد.

[36]

م - پول قربانى در حج بذلى بر عهدهي باذل است ولى كفارات بر عهدهي او نيست و اگر پول قربانى را بذل نكند حج واجب نمىشود مگر در صورتى كه خود توانايى خريد آن را از مال خود داشته باشد. بلى اگر پرداخت پول قربانى موجب ناراحتى مالى او شود قبول بر او واجب نخواهد بود.

[37]

م - كسى كه در راه حج براى خدمت اجير شود به اجرتى كه با آن مستطيع مىشود، حج بر او واجب مىشود هر چند اجاره بر او واجب نبوده است ولى بعد از آن مستطيع مىشود و بايد حج به جا آورد.

[38]

م - كسى كه براى نيابت از ديگرى اجير شد و با اجرت آن مستطيع گشت در صورتى كه حج نيابى مقيد به همان سال نباشد حج خود را مقدم بدارد ولى در صورتى كه استيجار براى سال اول باشد بايد حج نيابى را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقى بماند براى خودش در سال بعد حج به جا آورد.

[39]

م - شرط است در استطاعت كه مخارج عائله ;اش را تا برگشت از حج داشته باشد هر چند عائله واجب النفقهي او نباشند.

[40]

م - شرط است در استطاعت، رجوع به كفايت، يعنى بعد از برگشت از حج، تجارت يا زراعت يا صنعت يا منفعت ملك، مثل باغ و دكان داشته باشد به طورى كه براى زندگانى به شدت و حرج نيفتد و اگر قدرت بر كسب لائق به حالش هم داشته باشد كافى است و اگر بعد از مراجعت نياز به مثل زكاة وخمس و ساير وجوه شرعيه داشته باشد كفايت نمىكند مگر آنكه زندگى او به نحوى باشد كه پس از بازگشت در آن تفاوتى پديد نيايد، بنابراين بر طلاب و اهل علمى كه در بازگشت از حج نياز به شهريهي حوزه ;هاى علميه دارند حج واجب نيست.

[41]

م - شرط است در وجوب حج، استطاعت بدنى و استطاعت از جهت باز بودن راه و استطاعت زمانى، پس بر مريضى كه قدرت رفتن به حج ندارد يا بر او حرج و مشقت زياد دارد واجب نيست و بر كسى كه راه براى او باز نيست يا وقت تنگ است به طورى كه نمىتواند به حج برسد نيز واجب نيست ولى اگر كسى قبلاً قدرت رفتن به حج را داشته ولى حالا به سبب مريضى قدرت بدنى از او سلب گرديده است در صورت يأس از بهبودى بايد فورا نايب بگيرد والاّ صبر كند تا مباشرتا حج را به جا آورد.

[42]

م - اگر با وجود شرائط استطاعت، حج را ترك كرد حج بر او مستقر مىشود و بايد بعدا به هر نحو مىتواند به حج برود، مگر اينكه جاهل قاصر يا غافل بوده و پس از رفع جهل يا غفلت هم از استطاعت افتاده و رفتن به حج هم براى او حرجى باشد.

[43]

م - مستطيع بايد خودش به حج برود و حج ديگرى از طرف او كفايت نمىكند، مگر در مورد مريض يا پير، به شرحى كه بعدا بيان مىشود.

[44]

م - كسى كه خودش مستطيع است نمىتواند از طرف ديگرى براى حج نايب شود يا حج استحبابى به جا آورد، و اگر حج نيابى يا استحبابى به جا آورد باطل است، ولى اگر حج را به قصد قربت مطلق بجا آورده باشد از حجة ;الاسلام كفايت مىكند.

[45]

م - كسى كه حج بر او مستقر شد و بجا نياورد تا فوت شد، بايد از تركهي او برايش حج بدهند و حج ميقاتى كفايت مىكند وتا حج او را ندهند، ورثه نمىتوانند در تركه تصرف نمايند و لازم است در همان سال فوت، حج را اداء نمايند و تأخير از آن جايز نيست، و چنانچه در آن سال استيجار ممكن نباشد مگر از بلد، لازم است از بلد اجير بگيرند و از اصل تركه خارج مىشود، و هم چنين اگر در آن سال از ميقات نتوانند اجير بگيرند مگر به زيادتر از اجرت متعارف، لازم است اجير بگيرند و تاخير نيندازند، و اگر وصى يا وارث اهمال كنند و تاخير بيندازند و تركه از بين برود ضامنند، بلى اگر ميت تركه نداشته باشد، بر وارث، حج او واجب نمىشود.

مسائل متفرقه ى استطاعت

[46]

م - اگر زنى شوهرش از دنيا برود و در حيات شوهرش استطاعت مالى نداشته باشد و بعد از مردن او، از ارث شوهر، استطاعت مالى پيدا كند ولى از جهت مرض نتواند به حج برود، در صورتى كه مرض او به نحوى است كه قدرت بر رفتن به حج ندارد، مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست و همچنين اگر بعد از مردن شوهر، شغل يا زراعت يا صنعتى كه بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره كند نداشته باشد، مستطيع نمىشود، هر چند ارثى كه برده، براى رفتن به حج و برگشتن كافى باشد.

[47]

م - زنى كه مهريه ;اش وافى براى مخارج حج هست و آن ;را از شوهر خود طلبكار است، اگر شوهرش تمكن از اداى آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست و اگر تمكن دارد و مطالبهي آن براى زن مفسده ;اى ندارد، با فرض اين كه شوهر نفقه و مخارج زندگى زن را مىدهد، لازم است زن، مهريه را مطالبه كند وبه حج برود و چنانچه براى او مفسده دارد، مثل اين كه ممكن است مطالبه به نزاع وطلاق منجر شود كه براى زن مفسده دارد، مستطيع نشده است.

[48]

م - با وجوه شرعيه مثل سهم امام و سهم سادات، شخص مستطيع نمىشود و اگر به مكه برود، كفايت از حجة الاسلام نمىكند، مگر آنكه از سهم فى سبيل اللّه ; به او داده شده باشد.

[49]

م - اگر كسى منزل گران قيمتى دارد و در صورتى كه آن ;را بفروشد و منزل ارزان ;تر بخرد و با تفاوت قيمت آن بتواند به حج برود، چنانچه منزلى كه دارد زائد بر شئون او نباشد لازم نيست آن ;را بفروشد و با اين فرض مستطيع نيست و اگر زائد بر شئون او باشد، با وجود ساير شرائط مستطيع است.

[50]

م - كسى از راه كسب يا غير كسب مخارج رفتن و برگشتن حج را دارد و بعد از برگشتن از حج، مقدارى از موءنهي زندگى خود را از در آمد كسب، مثل منبر و بقيه را از شهريه ;اى كه از وجوه شرعيه است تأمين مىكند، اگر در راه ادارهي زندگى بعد از مراجعت از حج، نياز به شهريه داشته باشد مستطيع نيست، اما اگر پس از بازگشت، تفاوتى در زندگى او پيدا نمىشود، مستطيع است.

[51]

م - اگر كسى زمين يا چيز ديگرى را بفروشد كه منزل مسكونى تهيه كند، در صورت نياز به منزل مسكونى مستطيع نمىشود هر چند پولى كه به دست آورده، براى مخارج حج كافى باشد.

[52]

م - اگر شخصى از سالهاى قبل مستطيع بوده وفعلا مسافرت با هواپيما، بجهت كسالت، براى او مقدور نباشد وغير از هواپيما وسيلهي ديگرى براى او فراهم نباشد در صورتى كه اميد به بهبودى ندارد واجب است فورا نايب بگيرد، والاّ نمىتواند نائب بگيرد و بايد در وقت تمكن به حج برود و اگر متمكن نشد تا فوت شد بايد از تركه ;اش براى او حج بدهند و اگر از سالهاى قبل استطاعت نداشته، در فرض مزبور مستطيع نشده است.

[53]

م - هر گاه زنى با كسب مىتواند مخارج خويش را متكفل شود و مخارج حجش را نيز دارد و در صورت رفتن او به حج، شوهرش براى مخارج به زحمت مىافتد اگر به زحمت افتادن شوهر، موجب حرج براى زن نباشد مستطيع است و بايد به حج برود و به زحمت افتادن شوهر، مانع استطاعت زن نمىشود.

[54]

م - كسى كه در محل خودش مستطيع نيست، واجب نيست به حج برود، هر چند استطاعت حج ميقاتى را داشته باشد، ولى اگر رفت و وقتى به ميقات رسيد استطاعت حج از آنجا را با همهي شرايط ديگر داشت مستطيع مىشود و كفايت از حجة الاسلام مىكند.

[55]

م - كسى كه بعد از استطاعت مالى بدون تأخير، سعى در رفتن به حج داشته و در قرعه ;كشى شركت نموده و از جهت اين كه قرعه به نامش اصابت نكرده نتوانسته به حج برود و رفتن به حج از طرق قانونى ديگر هم براى او ممكن نباشد مستطيع نشده و حج بر او واجب نيست ولى اگر مسامحه كرد وتأخير نمود و در سال ;هاى بعد در قرعه كشى شركت كرد حج بر او مستقر شده است هر چند قرعه به نام او اصابت نكند.

[56]

م - كسى كه براى حج نيابتى، اجير شده و بعد در همان سال استطاعت مالى پيدا كرده، چنانچه براى حج در آن سال اجير شده باشد، بايد حج نيابتى را به جا آورد و اگر استطاعت او باقى ماند، حج خودش را در سال بعد انجام دهد ولى اگر حج نيابتى مقيد به آن سال نباشد، اول بايد حج خود را بجا آورد.

[57]

م - در حصول استطاعت فرقى نيست بين اين كه در شهر حج يعنى شوال و ذيقعده وذيحجه مال پيدا كند يا قبل از آن، بنابراين اگر بعد از اتمام موسم حج تا موسوم حج آينده استطاعت مالى پيدا شود و استطاعت بدنى وساير شرائط موجود باشد نمىتواند خود را از استطاعت خارج كند، حتى در اوائل سال و قبل از ماه ;هاى حج.

[58]

م - خدمهي كاروانها كه وارد جدّه مىشوند اگر ساير شرايط استطاعت را دارند از قبيل داشتن وسايل زندگى بالفعل يا بالقوه و رجوع به كفايت، مثلاً كار وصنعت وغير آن، كه با آنها مىتوانند پس از مراجعت ادامهي زندگى مناسب خود را بدهند، مستطيع هستند و بايد حجة الاسلام به جا آورند وكفايت از حج واجب آنان مىكند، و چنانچه ساير شرايط را ندارند به مجرد امكان حج، براى آنان استطاعت حاصل نشده است و حج آنان استحبابى است و چنانچه بعدا استطاعت پيدا كردند، بايد حج واجب را به جا آورند، وحكم روحانى كاروان نيز همين است لكن اگر بعد از مراجعت از مكه نياز به شهريهي حوزه دارند مستطيع نمىشوند.

[59]

م - پزشكان يا كسان ديگرى كه با مأموريت به ميقات آمده ;اند و در ميقات جامع شرايط استطاعت هستند، واجب است حجة الاسلام به جا آورند هر چند كه لازم است مأموريت خود را نيز انجام دهند، مگر آنكه تمام مدت حج تمتع را در اختيار موجر قرار داده باشند بطورى كه نتوانند وظايف خود را انجام دهند.

نيابت در حج

[60]

م - در نائب امورى شرط است:

1 - بلوغ، بنابر احتياط واجب، مگر در حج مستحبى.

2 - عقل.

3 - ايمان.

4 - وثوق و اطمينان به انجام دادن او و اگر نايب ثقه باشد، اخبار او كافى است. اما بعد از اجراء عمل نائب، لازم نيست اطمينان به صحت آن، و در صورت شك در صحت، حكم به صحت مىشود واستنابه صحيح است هر چند قبل از عمل شك داشته باشد، ولى اگر قبل از عمل شك داشته باشد كه اعمال را صحيح انجام مىدهد يا نه، استنابه جايز نيست.

5 - معرفت نائب به افعال واحكام حج ولو با ارشاد كسى در حال عمل.

6 - ذمهي نائب، مشغول به حج واجبى در آن سال نباشد، مشروط به آنكه نايب علم به آن وجوب داشته باشد.

7 - معذور در ترك بعض افعال حج نباشد.

[61]

م - در منوب عنه امورى شرط است:

1 - اسلام

2 - در حج واجب شرط است كه منوب عنه فوت شده باشد يا اگر زنده است حج بر او مستقر شده و خودش از جهت مرضى كه اميد خوب شدن آن نيست يا از جهت پيرى نتواند به حج برود و در حج استحبابى اين شرط نيست و در منوب عنه بلوغ و عقل شرط نيست ومماثله بين نائب و منوب عنه نيز شرط نيست ولى اگر منوب عنه مرد و زنده باشد كه به خاطر عدم تمكن نمىتواند حجة الاسلام را بجا آورد، احتياط واجب آن است كه مودى را كه تا كنون به حج نرفته به نيابت خود به حج بفرستد. و جايز است كسى كه تاكنون به حج

1 تا 30

حقوق مولفان و ناشران

تمامی محتوای چند رسانه ای(کتاب ،کتاب صوتی، کتاب تصویری،مجلات،روزنامه ها،مقالات،پایان نامه ها) موجود در بازار کتاب دیجیتالی قائمیه با هماهنگی و رعایت کامل حقوق ناشران ، نویسندگان و دریافت مجوز کتبی از آنان به صورت کاملا رایگان عرضه می‌شوند.

 

شبکه های اجتماعی بازار کتاب



بازار کتاب اولین و بزرگترین سامانه دانلود کتاب الکترونیکی رایگان بر خط با هدف در دسترس قرار دادن متون و کتب شیعه راه‌اندازی شده است. به کمک کتابخانه دیجیتالی بازار کتاب به هزاران عنوان کتاب به زبان های مختلف : فارسی ، عربی ، انگلیسی و آذری و غیره .... دسترسی خواهید داشت.


همین حالا اپ بازار کتاب را نصب کنید و کتابخانه خود را با دانلود کتاب های برتر پربار کنید.

با کلیک بر روی این لینک عضو کانال تلگرام ما شوید.